دیگه این مشکلات پارسی بلاگ هم شده داستانی! درست تو ایامی که کلی مطلب واسه نوشتن هست و می خوای وسط جبهه ی جنگ نرم ، با تانکت ویراژ بدی و بزنی خمپاره انداز دشمن مجازی رو با اولین شلیک کلماتت منهدم کنی...جناب سرور پارسی بلاگ بازیش می گیره و یا صفحه ی مدیریت باز نمی شه یا خود وبلاگت...
بابا این که نشد جنگ! ما یه دوست مثل پارسی بلاگ داشته باشیم دیگه دشمن می خوایم چی کار؟
آخه ما رزمنده ها که داریم از جیب خرج می کنیم و همین طوری گیگ های پنج هزار و هفتصد و پنجاه تومنی رو به پای جبهه یجنگ مجازی می ریزیم، دیگه انصافه که مدام ما رو با یه اتوبوس پنچر ببرید جبهه؟ باور کنید اتوبوسی که "بابا اکبر" داداش حسین رو می برد جبهه، هر چی که بود ، پنچر نبود!!
یه وقت دیدید پیاده شدیم ها!